ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
تغییر زندگی
سال تحصیلی جدید آغاز شد و دانش آموزان روستا به مدرسه رفتند . آن روستا کوچک وزیبا بود. خانم معلم وارد کلاس چهارم شد . کلاس شلوغ بود. خانم معلم به پسر ها گفت ( سمت راست بنشینید ) و به دخترها گفت( سمت چپ بنشینید ) .
او دانش آموزی مردود به نام ساره را مشاهده کرد.ناراحت شد و برای دیدن پرونده اش و برای آگاه شدن بر گذشته اش رفت.
هر گونه کپی برداری حرام میباشد مگر با ذکر منبع و معرفی سایت ) .
در پرونده ی سال نخست : او دانش آموزی بسیار کوشاست. تکالیفش را خوب می نویسد . او فعال و باهوش است.
در پرونده ی سال دوم: او دانش آموزی بسیار کوشاست . ولی غمگین است مادرش در بیمارستان بستری است .
و در پرونده ی سال سوم : او مادرش را در این سال از دست داد. او بسیار غمگین است.
و در پرونده ی سال چهارم: او درس خواندن را ترک کرد و مدرسه را دوست ندارد و در کلاس خانم معلم خودش را سرزنش کرد و روش تدریسش را تغییر داد.
پس از مدتی دانش آموزان در جشن تولد خانم معلم برایش هدیه هایی آوردند و ساره برای خانم معلمش هدیه ای در ورقه ی روزنامه ای آورد.
آن هدیه شیشه ی عطر مادرش بود که اندکی عطر در آن بود و دانش آموزان خندیدند .
خانم معلم به پسر ها گفت: نخندید و به دختر ها گفت : نخندید
خانم معلم با آن عطر به خودش عطر زد.
ساره نزد معلمشش آمد و گفت : (( بوی تو مانند بوی مادرم است .))
خانم معلم ساره را تشویق کرد و او دانش آموزی موفق شد .
و پس از چند سال خانم معلم نامه ای از ساره دریافت کرد که در آن نوشته شده بود : (( تو بهترین معلمی هستی که در زندگی ام دیده ام ))
تو سرنوشتم را تغییر دادی . من حالا پزشک هستم.
و پس از مدتی خانم معلم نامه ی دیگر را از خانم دکتر ساره دریافت که در آن از وی حضور در جشن عروسی اش و نشستن در جایگاه مادر عروس را خواسته بود .
هنگامی که معلم در جشن عروسی حاضر شد .ساره به او گفت : (( ای خان من . تو زندگی ام را تغییر دادی .))
پس خانم معلم به او گفت : (( نه ای دخترم! تو زندگی ام را تغییر دادی ، پس یاد گرفتم چگونه درس بدهم ))
هر گونه کپی برداری حرام میباشد مگر با ذکر منبع و معرفی سایت